سلام
در مقالهی قبلی با عنوان من در دنیایم یا دنیا در من؟ در این مورد صحبت شد که دنیایی بیرون از من وجود ندارد.
اما این موضوع چه کمکی به بهبود زندگی ما میکند؟
برای اکثر ما پیش اومده که از یک موضوع بسیار ناراحتیم و دست مون هم به جایی نمیرسه تا اون رو حل کنیم یا برطرفش کنیم.
موارد این تیپی صرفا باعث اذیت ما میشن و فکرمون رو درگیر میکنن. حتی گاهی به سلامتیمون هم آسیب میزنن.
اما وقتی بدونیم که هیچ چیزی در بیرون از ما وجود نداره و کل عالم بازتابی از درون خودمونه، در این مواقع اگر بتونیم آرامشمون رو حفظ کنیم، مسئولیت اون موضوع رو متوجه خودمون میدونیم.

برای مسائل ساده و دم دستی پذیرش این موضوع راحتتر از موارد بزرگ و مهمه.
بگذارید براتون مثال بزنم:
فرض کنید شما از دست برادر یا خواهرتون و یا دوست و… ناراحت هستید. در خوشبینانهترین حالت اگر منطقی باشید میگید در هر موضوعی که باعث ناراحتی دو طرف میشه معمولا هر دو طرف مقصر هستند و این تفکر باعث میشه تا حدی، خودتون رو مسئول بدونید. بماند که اگر این دید رو نداشته باشید اصلا خودتون رو مقصر نمیدونید.
اما در این جا هدف ارائهی یک رویکرد متفاوته:
هر چیزی (هررررر = 100درصد) که با چشم سر میبینید و با گوش میشنوید و… مسئولیتش با شماست و میتونید رووش موثر باشید. اون موضوع نه تنها بازتاب یک صفت از درون خودتونه بلکه قطعا براتون حامل یک پیامه.
چون هیچ دنیایی به صورت مستقل در بیرون وجود ندارد و همهی عالم بیرون نتیجهی بازتاب درون شماست.
برای راحتی درک این موضوع تصور کنید که چشمان شما هر روز مشغول دیدن آیینه هستند و این آیینه رو به شما تنظیم شده است.
پس اگر میخواهیید با چشمان سر دنیای بهتری ببینید، آیینه را تمییز نکنید بلکه درون تان را تمییز و زیبا کنید.